آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

(*◕‿◕)مینویسم برای پاره ی تنم(*◕‿◕)

225روزگی×دندون چهارم و پنجم

*18.08.93* *2:28* یک شنبه   (چون ساعت از 12گذشته تاریخ فردا رو زدم) *7ماه و 9 روز* *225روزگی* عزیزم نیم ساعت پیش چهارمین دندونتو دیدم. اینطور که از روبرو نگات میکنم دندون وسط بالا چپ.مبارکه. دندون بغلیش یعنی وسط بالا راست هم در شرف در اومدنه. فردا نوشت: *18.08.93* *15:27* یک شنبه عزیز دلم اون یکی دندونتم امروز جوونه زد.الان دوتای وسط بالا با هم هستن.  ...
18 آبان 1393

221 روزگی×دس دسی

*14.08.93* *15:26* چهارشنبه *7ماه و 5روز* *221 روزگی* دیروز عاشورا بودو من و شما خونه مامان بزرگم رفتیم.عصر دایی هادی گفت آیلین دس دسی میکنه نگاه کردم دیدم راست میگه.امروزم دیدم خودت داری دست میزنی. نمیدونستم وقتش کی هست وگرنه خودم باهات تمرین میکردم که زودتر از این دست بزنی.   ...
14 آبان 1393

7ماه و1روز×ماما و بابا-دندون سوم

*10.08.93* *2:28* شنبه *7ماه و 1روز* *217روزگی* نازنینم دیروز صبح با مامان راضیه بردیمت مراسم شیرخوارگان،تو بارداریم نذر سلامتیت کرده بودم.مراسم خوب و قشنگی بود.شما هم مثل همیشه خانوووم و آروم بودی.بعضی از جاها که با سوز مداحی میکردن بغضت میگرفت.ولی اخرای مراسم خوابت برد. دیروز عصر بابایی یه دندون تو دهنت کشف کرد!من همیشه منتظر دندون بغلیش بودم ولی ظاهرا دندون بالا بین وسط و نیشت اول در اومده.(بالا سمت راست).این طور که از اندازه ش معلومه 4-5زوره در اومده و ما متوجه نشدیم.فکر کنم دلیل بی تابیتم همین بوده. دیشب داشتی بازی میکردی یه بار گفتی بابا.خیلی واضح و قشنگ.دیگه هم نگفتی. امروز صبح وقتی از خوا...
11 آبان 1393

213روزگی و آتلیه

*6.08.93* *23:45* سه شنبه *6ماه و 27روز* *213روزگی* نازنین دخترم یه مدته بد اخلاقی و همش گریه و بی تابی میکنی.اصلا اجازه نمیدی بخوابم!دیشب دوستم گفت اگه شونه هاش سرده یعنی دلت درد میکنه.سرده ولی نمیدونم واقعا از دلته یا نه؟آخه درگیری تو دهنت!همش دستتو تو دهنت میکنی. فکر میکنم این دفعه لثه های بالاییت خبراییه!اخه واسه اولین بار امروز دیدم کمی اب دهنت راه گرفته بود. همش دستتو باز و بسته میکنی و حالت بیا بیا انجام میدی.میای کنارم یه دستتو بهم میگیری و رو زانوت میشینی. وقتی خوابت بیاد میای پیشم ؛میگی اووووم .همزمان چشماتو میبندی و فشار میدی یعنی خوابم میاد. چند باره وقتی نشستم میای کنارم،رو زانوت میمون...
7 آبان 1393

209روزگی×دندون دوم وبه گفتن

*03.07.93* *17:37* *شنبه* *6ماه و24روز* *210روزگی* دختر گل مامان،دیروز ظهر دومین دندونتونم رویت شد.دندون پایین سمت راست. فعلا اسهالت بند اومده.یه دختر گل و ماه شدی!آروم و خوش خواب! چهار شنبه و پنج شنبه نزاشتی پلک رو هم بزاریم،همش گریه کردی و نمیخوابیدی.در عوض امروز اندازه 7ماه بیخوابیتو خوابیدی!دیروز عصر ساعت 8خوابیدی 12بیدار شدی.3شب خوابیدی تا 1ظهر!درسته بینش بیدار شدی و شیرخوردی ولی مثل همیشه بیدار نشدی که بازی کنی.الانم یه ساعتی میشه که خواب تشریف داری! بس ک برای دندونات عذاب کشیدی فدات شم.الان داری استراحت میکنی. دیروز نهار پارک دولت رفتیم.وقتی اونجا مامانم دندونتو دید منو بابایی زودی رفتیم پار...
3 آبان 1393

203 روزگی وچهار دست و پا×نشتن

*93.07.27* *16:05* یک شنبه *6ماه و 18روز* *204روزگی* عزیز دلم دیروز ظهر دو سه قدم چهار دست و پا رفتی،عصر هم همینطور.تا اینکه شب دیدیم خانوم یاد گرفته و دیگه سینه خیز نمیره. دیشب پستونکتو گذاشتم دهنت.بعد از 6ماه و نیم یادت اومده بخوریش!تا حالا کجا بودی؟! بهت آب لیمو شیرین و آب هویج میدم و با اشتیاق میخوری.باید سیب بگیرم اب سیب هم بهت بدم. واست با سیب زمینی و هویج و برنج سوپ درست میکنم.ظاهرا تا حالا که دوست داشتی. یه مدته حریره و فرنی نمیخوری.دهنتو سفت میکنی!فکر میکنم بخاطر دندونته که نمیخوری. تو روروئکت حرکاتت بیشتر شده و بیشتر میتونی حرکتش بدی. صداهای مداوم از خودت در میاری و سعی میکن...
27 مهر 1393

196روزگی و درد لثه

*19.07.93* *16:56* شنبه *6ماه و 10وز* *196روزگی* عزیزم شما فقط دو روز بعد از دندون در آوردنت آروم بودی!دوباره بیخوابی و بی تابی و گریه ت شروع شد! و از امروز دوباره اسهال شدی!اسهالت یکی دوبار در روزه.چون شما یه روز در میون یا دوروز درمیون شکمت کار میکنه.الان چون شده هر روز و کمی شل میشه:اسهال واسه دندونت!چون بعضی ها دفعاتشون بیشتره. الان درد ناک تر شدی مامان!چون همیشه وقتی لثه ت درد میکنه انگشت مارو میگیری میزاری دهنت فشار میدی.خوب الان یه دندون تیز داری که با هر بار فشار دادن دردمون میاد و جاش رو دستمون میمونه! واسه هیچ کدوم از واکسن هات خداروشکر تب نکردی.فقط کمی بی تابی داشتی. وقتی تو روروئکت میشینی...
19 مهر 1393

190 روزگی و اولین دندون

*14.07.93* *16:40* دوشنبه* *6ماه و5روز* *191روزگی* دختر خوب مامان دیروز یکشنبه عید قربان بودو تعطیل.شنبه شب رفتیم اهواز.فردا صبح زود یعنی یکشنبه صبح با مامانمو خاله مرضیه رفتیم به طرف آبادان. اول بازار مرکزی رفتیم که چیز خاصی نداشت از اونجا فقط یه بسته صد عددی بادکنک برات خریدیم. بعدش رفتیم ته لنجی ها! از اونجا برات اسباب بازی ساحلی خریدیم.یه فرقون و آپاش دو تا قالب برای ماسه و بیل و "چنگال"؟!!! بعد از اونجا رفتیم توی پارک و مرغ سیخ زدیمو خوردیم.شما خیلی بی تابی کردی و همش در حال گریه بودی! بابایی بردت تو ماشین کولر رو روشن کرد شاید آروم شی بعد از نهار هم من بردمت.کمی آروم می...
14 مهر 1393

187 روزگی و جیغ!

*93.07.11* *2:31* جمعه *6ماه و 2روز* *187روزگی* آیلینم میشه گفت دیگه میشینی نه خیلی خوب ولی خیلی خوب میتونی خودتو نگه داری بعد از شاید یه زمان نسبتا زیاد میوفتی.میشه گفت بعد از حدود 5دقیقه شاید کمی اون وقت میوفتی. امروز روی چهاردستو پات ایستادی یه پاتو جلو دادی بعد افتادی.هنوز نمیتونی بری ولی خیلی براش تلاش میکنی. امشب پارک خانواده بودیم بابام برات یه خرس خیلی خوشگل و ناز خرید. از دیروز جیغ میزنی!همش تو گریه ت جیغه!که اصلا خوشم نمیاد!ولی اگه اینطور باشی را ه دوری نرفتی من جیغ جیغو بودم!!! ...
11 مهر 1393