آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

(*◕‿◕)مینویسم برای پاره ی تنم(*◕‿◕)

190 روزگی و اولین دندون

1393/7/14 16:53
نویسنده : مامانی
120 بازدید
اشتراک گذاری

*14.07.93* *16:40* دوشنبه*

*6ماه و5روز* *191روزگی*

دختر خوب مامان دیروز یکشنبه عید قربان بودو تعطیل.شنبه شب رفتیم اهواز.فردا صبح زود یعنی یکشنبه صبح با مامانمو خاله مرضیه رفتیم به طرف آبادان.

اول بازار مرکزی رفتیم که چیز خاصی نداشت از اونجا فقط یه بسته صد عددی بادکنک برات خریدیم.

بعدش رفتیم ته لنجی ها! از اونجا برات اسباب بازی ساحلی خریدیم.یه فرقون و آپاش دو تا قالب برای ماسه و بیل و "چنگال"؟!!!

بعد از اونجا رفتیم توی پارک و مرغ سیخ زدیمو خوردیم.شما خیلی بی تابی کردی و همش در حال گریه بودی!

بابایی بردت تو ماشین کولر رو روشن کرد شاید آروم شی بعد از نهار هم من بردمت.کمی آروم میشدی ولی خیلی بی تاب بودی.

بعدش رفتیم توی یه پارک دیگه کنار بازار اروند استراحت کردیم.شما حالتون بهتر بود و بی قراریت کمتر.وقتی ساعت 6شد بازار باز شد و از اونجا برات 6تا لباس خریدیم با یه بطری واسه وقتایی که بزرگ تر میشی و با هم بیرون میریم.

بعد از اونجا رفتیم به طرف بازار خرمشهر، بازاری بنام کنزو.تو مسیر که بودیم بی تابی کردی انگشتمو گذاشتم تو دهنت که فشار بدی دیدیم بعلــــــــــــــــــــــــه آیلین خانوم دندونش در اومده.دقیقا میشه گفت دندونت بین ساعت 18تا19:30 در اومده.چون قبل از ساعت 6 انگشتمو که فشار میدادی چیزی حس نکردم دیگه هم آروم بودی تا ساعت 7:30 که باز انگشتمو دهنت گذاشتمو دندونتو حس کردم.اینطور بود که آیلین خانوم اولین دندونش یعنی از روبرو که نگاهت میکنم سمت چپ پایین ودر سن" 6ماه و 4روز و 7ساعت" یعنی 190 روزگی درآورد.مبارکت باشه خانومی نمیدونی چقدر ذوق زده بودمو خوشحال شدم.

(از حدود یه هفته تا یه هفته و نیم پیش لثه های پایینت به شدت سفید و بادکرده بود)

 از بازار کنزو یه جفت کفش برات خریدیم.چیز خاص دیگه ای ندیدیم و فقط و فقط واسه شما خرید کردیم.من تنها چیزی که گرفتم یه همزن دستی بود که اونم واسه فرنی شما بود.

امروز از صبح حالت بهتره و بیتابیت کمی کمتر شده عزیز دلم.فقط واسه ی بار دوم از روی تختمون افتادی پایین و من و بابایی خیلی غصه خوردیم.

از حالت هات بگم همش دوست داری غلت بخوری و رو شکمت باشی و سینه خیز بری و تلاش برای چهار دست و پا!حدود دو هفته تا سه هفته س درکت نسبت به اطرافیان خیلی بیشتر شده تا بیا بیات میکنن خودتو میکشی طرف بغلشون!بابامو از همه بیشتر دوست داری خیلی نسبت بهش عکس العمل نشون میدی.هر کسی هم جای توی بود باید همین می بود چون بی نهایت دوستت داره و همه کار واست میکنه.بغل بعضی ها نمیری عکس العمل خاصی هم نسبت بهشون نداری.مثلا همون طور که خودتو پرت میکنی تو بغل بابام نسبت به بابای بابایی هیچ عکس العملی نداری.بابام وقتی گریه میکنی آرومت میکنه بابای بابایی زودی میدت به یکی دیگه و بلد نیست آرومت کنه.از خنده هات نگم که خودت دیگه میدونی خنده روی مامانی.موهات خیلی خوب رو به رشده و سرت پر ترو موهات بلند تر شده. همچنان بعضی وقتها تو گریه ت یا حس بدی که پیدا میکنی جیغ رو داری.راستی بابا علی رو هم خیلی دوست داری و خوب باهم ارتباط برقرار میکنید بس که دوست داره و هواتو داره و بیشتر کارهاتو کمکم انجام میده.صبح ها که بیدار میشی میای میزتی تو صورتم ،یا اینکه چشم لب ودماغ و هر چی حلوت بیادوچنگ میزنی تا بیدارم کنی.

امروز دومین بار بود که رفتیم حمام و شما موقع شستن سرت گریه کردی.تا حالا یاد ندارم تو حمام گریه کرده باشی.

همین الان واسه ی اولین بار،با روروئکت روی فرش 5-6قدم جلو اومدی.

فردا نوشت:

دیشب مامان بابایی بخاطر دندونات 30تومن هدیه داد.

امروز بردمت بهداشت وزنت 7900 قدت هم 64 بود.

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)