آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

(*◕‿◕)مینویسم برای پاره ی تنم(*◕‿◕)

7ماه و1روز×ماما و بابا-دندون سوم

1393/8/11 16:12
نویسنده : مامانی
130 بازدید
اشتراک گذاری

*10.08.93* *2:28* شنبه

*7ماه و 1روز* *217روزگی*

نازنینم دیروز صبح با مامان راضیه بردیمت مراسم شیرخوارگان،تو بارداریم نذر سلامتیت کرده بودم.مراسم خوب و قشنگی بود.شما هم مثل همیشه خانوووم و آروم بودی.بعضی از جاها که با سوز مداحی میکردن بغضت میگرفت.ولی اخرای مراسم خوابت برد.

دیروز عصر بابایی یه دندون تو دهنت کشف کرد!من همیشه منتظر دندون بغلیش بودم ولی ظاهرا دندون بالا بین وسط و نیشت اول در اومده.(بالا سمت راست).این طور که از اندازه ش معلومه 4-5زوره در اومده و ما متوجه نشدیم.فکر کنم دلیل بی تابیتم همین بوده.

دیشب داشتی بازی میکردی یه بار گفتی بابا.خیلی واضح و قشنگ.دیگه هم نگفتی.

امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم هی بهت گفتم بابا،تا اینکه خیلی قشنگ تکرار کردی و منم ذوق زده شدم.زنگ زدم به بابا علی اونم زودی اومد خونه و تو حسابی با بابا گفتنت واسش دلبری کردی.از امروز عصر ماما هم میگی.

دیگه حرفت شده همین!مرتب میگی بً بً،بابا،ماما.ولی هنوز از دًدً خبری نیست.

امروز ظهر گذاشتمت پای تلویزیون،رفتم تو آشپزخونه نهار درست کنم که دیدم اومدی در آشپزخونه.

دستتو میگیری به میز،روروئک،پاهای ما و .... تلاش میکنی و خودتو بلند میکنی.روی پاهات وایمیسی.

دیگه دختر خوبم داره شیطون میشه و باید حواسمو بیشتر بهش بدم.هر جای خونه که تا حالا نرفتی دیگه میری.همیشه هر جا گذاشتمت اونجا بودی زیاد از اون منطقه زیاد دور نشدی ولی حالا خیلی سریع خودتو بهم میرسونی.شب که خونه مامانم بودم خودتو از کنار میز تلفن رد کرده بودی خودتو به بوفه رسونده بودی.

دیگه ندیدیم سینه خیز بری.همش چهار دست و پا حرکت میکنی.

نون خیلی دوست داری.بهت یه برش نون بربری میدم با علاقه میخوری.برات یه مرغ خونگی گرفتیم.امروزم برات تخم مرغ خونگی گرفتیم چون دیگه باید زرده تخم مرغ بخوری.ماست هم به برنامه غذاییت اضافه شده ولی هنوز بهت ندادم.حریره و فرنی رو دیگه دوست نداری منم بهت بادام آسیاب شده یه قاشق هر روز میدم.

شب بابایی برات حلقه هوش 13عددی یعنی سایز بزرگش رو جایزه ی بابا گفتنت برات خریده بود و آورده بود.

فردا نوشت:

امروز ظهر ساعت 11:30 مامان و بابام اومده بودن خونه مون.برات یه شلوار بافت با یه پیرهن یقه سه سانت و یه ژاکت دکمه دار خریده بودن.لباس زمستونه زیاد نداشتی زحمت کشیدن و برات هدیه آوردن.بعدش من و مامان راضیه بردیمت بهداشت.وزنت 8.400 قدت 66 دور سرت 42 بود.

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)