هیچ کس مامان نمیشه!
هیچ کس مامان نمیشه! *٩٢/١١/٢٤*
*7 ماه و 4 روز* *٣٢هفته*
دیروز روز خوبی نبود.خیلی دست و پام بی حس بودن.تپش قلب شدیدی داشتم.همش دراز کش بودم.بعد از نهار حالم بد شدو بالا آوردم.زنگ زدم به مامانم که چیز تقویتی چی سراغ داری که درست کنم بخورم،اینطوری بود که باخبر شد اذیتم.
به یک ساعت نرسید دیدم گوشت گوساله و گوشت گوسفند به دست با حالتی نگران در خونمونه!
بعد از تماسمون سریع میره خیابون گوشت تازه میخره و میاد پیشم.
همش بهم غر میزد بس که هیچی نمیخوری،ببین چی شدی.نه وزن میگیری همشم بی حالی اینطور که نمیشه!سریع گوشتا رو شست و تیکه کردو سیخ کشید مجبورم کرد همشو بخورم!
یه ظرف هم آماده کرد گذاشت تو بخچال گفت هر روز چند تیکه سیخ بکش بخور تا جون بگیری.اصلا به فکر خودت نیستی!یکم خودتو تقویت کن!
امروزم کباب کوبیده درست کردم و خوردیم.
از دیروز که حسابی همه چی خوردمو تقویت شدم،حرکاتت نرم شده!اصلا محکم تکون نمیخوری. اسلوموشن شدی مادر!حرکت آهسته!آروم از این پهلو به اون پهلوم میری.
اینارو نوشتم یادم باشه هیچ کس مامان آدم نمیشه.مامان بعضی ها!!!میدونه چند روزه بیحالم ولی همش ناله میکنه کی بشه زایمان کنی راحت شیم!ولی مامان بابام این همه نگران.همش به فکر تقویتم هستن تا موعد زایمانم!
آیلینم یه چیزی بگم شاید برات خنده دار باشه ولی از حالا به فکر بارداریتم!!!!
بمیرم چقدر اذیت میشی.ولی قول میدم هیچ وقت تنهات نزارم مامانی.امیدوارم همیشه سالم وسلامت باشی مادر.
دختر گلم یادت باشه هیچ کس جای خونواده ی خود آدم رو نمیتونه پر کنه. پس هیچ کس مامان بابای خود آدم نمیشه.هر چقدر هم که بخوان دلسوزی کنن پدر و مادر یه چیز دیگه ن.
راستی بابایی دیگه طاقت نداره همش میگه کی بشه بهار بیاد که آیلینم بیاد بغلش کنیم، بوسش کنیم، وسطمون بخوابونیمش و باهاش بازی کنیم.
