آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

(*◕‿◕)مینویسم برای پاره ی تنم(*◕‿◕)

آخرین شب تو دل مامانی

1393/1/8 23:25
نویسنده : مامانی
226 بازدید
اشتراک گذاری

*٠٨/٠١/٩٣*

*٨ماه و ١٦ روز* *٣٨ هفته و ١ روز*

عزیزم الان از بیمارستان اومدم کارهای بستری رو انجام دادیم تا فردا صبح که برم و تورو به آغوش بگیرم.

رفتیم بیمارستان گفتن باید بمونی تا فردا کلی گریه م گرفت نمیتونستم بیمارستان رو تحمل کنم،آخر درست شد و امدم خونه.فردا ساعت ٥:٣٠ باید اونجا باشیم.ساعت ٨دکتر میادو عملم میکنه.

مامانی نمیدونی چه حسی دارم،دلم برای دیدنت،به آغوش کشیدنت داره له له میزنه کی بشه صبح بشه تا تو بغلم باشی.

وسایلمو جمع کردم دارم میرم خونه مامانم،فردا صبح باهم میریم،البته امشب هم باهامون اومدن.

دختر گلم،امیدوارم بتونم مامان لایقی برات باشم.

از خدا میخوام سالم و سلامت باشی،دردو بلات به جونم عزیزم.

 

یادآوری ها:

*خیلی بد سرماخوردم.گلو هامو گوشام داغونن.خدا کنه سرفه ها کار دستم ندن.

*دور شکمم به ١٠٨ رسید.

*تغییر جدیدی نداشتم و مثل همیشه م.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)