آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

(*◕‿◕)مینویسم برای پاره ی تنم(*◕‿◕)

خواب

1392/10/17 18:26
نویسنده : مامانی
94 بازدید
اشتراک گذاری

*١٧/١٠/٩٢*

5 ماه و 27 روز *

پری شب بابایی تو پذیرایی دراز کشیده بود که خوابش برد.منم پای لپ تاپ بودم.

دیدم تو خواب سه بار پشت سر هم تو خواب میگه هوم هوم هوم!دیدم صداش بند اومد بیدارش نکردم،گفتم حتما داره خواب میبینه.

یه دقیقه نگذشته بود که چشماشو وا کرد گفت:الهام یادت باشه هزارتومن صدقه بزاریم کنار.

من:برای چی؟!

بابایی:خواب دیدم.

من:خواب بد؟

بابایی:نه،ولی صدقه بزاریم کنار.خواب دیدم افتادی.

من:نی نی چی؟چیزیش شد؟

بابایی:نه،یه صدایی بلندی از افتادنت اومد ولی نه خودت نه نی نی چیزیتون نشد.

دوباره خوابید.ولی دیگه خوابو بیدار بود.دلش آروم نبود مثل قبل.

یهو پاشد رفت تو آشپزخونه،منم رفتم دنبالش،دیدم داره اسپند دود میکنه برامون!

همیشه اول دور سرم چرخش میده بعد دور شکمم برای دخملی خودم.

ولی اینبار اول دور شکمم دورش داد بعد دور سرم.

دختر گلم از وقتی که تو دل مامان هستی،بابایی برامون با صلوات اسپند دود میکنه،همش نگرانمونه.

بیرون که میریم دستمو میگیره که اگه پام پیچ خورد زودی بگیردم.

قربونت برم هنوز تو دل مامانی هستیو اینقدر نگرانتیم.

امیدوارم همیشه سالم و شاد باشی مامانی،که با دیدنت منو بابایی انرژی بگیریم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)