آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

(*◕‿◕)مینویسم برای پاره ی تنم(*◕‿◕)

101 روزگی و خوردن هندونه

1393/4/17 23:18
نویسنده : مامانی
98 بازدید
اشتراک گذاری

*17.04.93* *22:50*

* 3 ماه و 8 روز* *101 روزگی*

عزیزم بعضی وقتا که دلم برات تنگ میشه یا حوصله م سر میره از خواب بیدارت میکنم,شما هم سرحال و خندون بیدار میشی,انگار نه انگار که خواب بودی!به محض اینکه چشمات باز میشه فقط دهن باز و صدا دار میخندی.

دیروز صبح خیلی حوصله م سر رفته بود منم صدات کردم.ولی بیدار نمیشدی همش خودتو کش و قوس میدادی ولی بیدار نمیشدی.ولی من از تلاشم دست بر نداشتم!یه همچین مامان ظالمی هستم من!

خلاصه با هزار تلاش و زحمت صدات کردم شما هم چشماتو محکم فشار داده بودی و مشخص بود بیداری ولی نمیخوای چشماتو باز کنی چون خوابت می اومد.بهت گفتم پیــــــــــــــسسس یهو همون طور چشم بسته خندیدی، بعدشم هر چی گفتم خندیدی اینقدر خندیدی که خواب از سرت پرید! چشماتو باز کردی.

گلم خوابت به بابابی رفته,یا کمی خوابیدن سرحال میشی.با بیدار شدنت میخندی.کم میخوابی ولی همیشه سرحال و خندونی.

عزیزم امروز بهت هندونه دادم!اولین خوراکی رو تجربه کردی.یه تیکه هندونه گذاشتم رو چنگال شما هم مثل سینه م مکش زدی!از خنکی بدت میاد و صورتتو جمع میکنی ولی اینبار بدت نیومد.قیافه ت معمولی بود! نه بدت اومده بود نه ذوق کرده بودی! خیلی ریلکس مک میزدی.میدونم خیلی زود بوده ولی میخوام کم کم طعم ها رو بچشی.

نفس مامان میشه گفت رو دستات مسلط شدی،شیشه شیرتو خودت میگیری.چیزی که برات جلب توجه کنه نگاهش میکنی دستاتو بهش میزنی ببینی چیه.صداهای جدید و خوشگل از خودت در میاری.

میدونی مامان الهامت بجز اغون چی بهت یاد داده؟ یادت دادم میگی اووووو (oooo) وقتی بهت میگم اوووو تو هم شروع میکنی به اوووو گفتن.اینقد خوشگل و ناز میگی.انگار داری حرف میزنی یا آواز میخونی.بچه های هم سنت فقط اغون میگن.قربون دختر با استعداد و باهوشم برم من.

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)