آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

(*◕‿◕)مینویسم برای پاره ی تنم(*◕‿◕)

لبخند

1393/3/7 14:36
نویسنده : مامانی
147 بازدید
اشتراک گذاری

*06.03.93* *21:42*

*1 ماه و 28 روز * *59 روزگی*

عزیزم از 58روزگی که برات نوشتم صداهای عجیب غریب در آوردی رفتارها و حرکاتت عوض شده.آروم بودی آروم تر شدی.میگم صداهای عجیب غریب منظورم اینه صداهای جدید در میاری،وقتی باهات حرف میزنیم کاملا متوجه میشی و میخندی.دوست داری بهت توجه کنیم تا کمی به کارهامون میرسیم غر میزنی! خیلی دوست داری باهات حرف بزنیم همش پشت سر هم لبخند میزنی! انواع لبخند ها!دهان باز,دهن بسته,یه وری! با صدا و بی صدا... از وقتی به دنیا اومدی همش تو خواب لبخند میزنی,روز به روز هم خنده هات بیشتر میشه.بر عکس بقیه بچه ها خندت خیلی خیلی بیشتر از گریه ته.تا حالا فقط 2-3 بار لبو لوچتو آویزون کردی.

بلـــــــــه.... دختر آروم و صبور و خنده روی مامان,اینطوریاست که یه قدم بزرگ تر شدی. دیگه محیط اطرافتو درک میکنی.

قربونت برم الهی , امیدوارم همیشه لبت خندون و تنت سلامت باشه.

راستی عزیزم یه مدته طولانیه سعی میکنی گردنتو محکم بگیری ولی موفق نمیشدی. زودی خسته میشدی. یه چند روزه با اینکه هنوز گردنت خوب محکم نشده تا روی شکمت میخوابونیمت سرتو بالا میگیری و اطرافتو نگاه میکنی.تا بغلت میکنیم سرتو بلند میکنی...خلاصه داستان داریم باهات! همش باید مراقبت باشیم یهو خودتو با سرت پرت نکنی.

امروز عصر از چشم راستت اشک می اومد انگار دستتو باز تو چشمت کرده بودی,دیدم با پشت دست راستت دو سه بار چشمت رو ماساژ دادی,بلـــــه اینطوریاست که داری رو دستت کنترل پیدا میکنی.

بابایی امروز ساعت 18 رفت بیرون منو تو داشتیم با هم بازی میکردیم که 2تامون کسل شدیم, خوابوندمت رو دستم پایین تخت دراز کشیدیم, آخرین بار که ساعت رو دیدم 19:15 بود بعدش که چشم باز کردم دیدم ساعت 20:15 شده.بلــــــــه خوابم برده بود!خوب شد له ت نکردم! حالا نمیدونم تو منو بغل کردی من خوابم برد,یا من تو رو بغلت کردم تو خوابت برد! ظاهرا همزمان با هم خوابیدیم خندونک هر چی بود خیلی لذت داشت!آدم تو بغل دخملش بخوابهبوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)