آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

(*◕‿◕)مینویسم برای پاره ی تنم(*◕‿◕)

روزمرگی

1393/1/18 15:45
نویسنده : مامانی
163 بازدید
اشتراک گذاری

*17.01.93*

*٨روز و 10ساعت و 4 دقیقه*

گل مامان دیروز بالاخره از تعطیلات خلاص شدیمو صبح بابام رفت بهداشت نوبت زد و ما دنبالش رفتیم.بعد از گرفتن تست تیروئید و شنوایی بیمارستان رفتیم.آخه تو بهداشت متوجه شدیم کارت واکسنتو ندادن. بیمارستان که رفتیم متوجه شدم یه واکسن و قطره تو بهت نزدن.باید موقع ترخیص بهت میزدن.دیگه واکسنتو تو پات زدو قطره تو دادن و بعد گواهی ولادت رو از بیمارستان گرفتیم و بابا دنبال شناسنامه ت رفت،ظهر با شناسنامه ت و یه جعبه شیرینی خونه اومد. عصر هم رفتیم دکتر،خداروشکر سالم و سلامتی دختر خوبم. وزنتم 2800 شده.

بعد از دکتر اومدیم خونه و کمی بعدش نافت افتاد،آخیییییییییش راحت شدیم.

امروز خاله مرضیه خونه مامان اومد و اولین حمومت رو رفتی.خاله اساسی حمومت کرد حسابی کیف کردی، اصلا گریه نکردی حسابی خوشت اومده بود، فکر کنم از اون بچه هایی هستی که عشق آب تنی هستی. مامانم میگه آیلین از اون دخترهای ناز و حساسه!آخه هم ظریف گریه میکنه و داد میزنه ، هم خیلی ناز میکنه ، هم از کثیفی بدش میاد. تا کمی خیس میکنه یا کثیف میکنه زودی صداش در میاد. بابایی یهو گفت دخملم فشنه !

منشی دکترم امروز خونه مامان اومد،بخیه هامو کشید و رفت،خدا خیرش بده از سر دوستی اینکارو برام کرد.

خداروشکر منم خوبم،دور روزه دیگه مشکلی ندارم،راحت راه میرم و هیچ دردی ندارم.درد بخیه هم که اصلا نداشتم. از نظر خونریزی هم خداروشکر خیلی خیلی خفیف بود.

آیلینم خودتم که ماشالله هزار ماشالله دختر خیلی آرومی هستی،یا خوابی یا شیر میخوری. فقط برای تعویض پوشک یا گرسنه گی شدید گریه میکنی.شکمتم اول مرتب روزی چند بار کار میکرد ولی حالا تقریبا یه روز تا دو روز در میون کار میکنه.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)