آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

(*◕‿◕)مینویسم برای پاره ی تنم(*◕‿◕)

بدترین روز عمرم!

1393/1/16 5:07
نویسنده : مامانی
337 بازدید
اشتراک گذاری

*15/٠١/٩٣*

*6 روز و 4  ساعت و 10 دقیقه *

عزیز مامان امروز شش روزه شدی.هم دیگه سینه مو خوب میگیری و دیگه بازی نمیکنی هم چشماتو خوب باز میکنی ونگاه میکنی.تا حالا یه کوچولو چشماتو باز میکردی.از دیروز هم مرتب لبخند میزنی و امروز شدت پیدا کرده عزیزم.قربون لبخندات ولبای کوچیکت بشم من.

آیلینم دیروز خیلی روز بدی بود خیلی بد.امیدوارم هیچ مادری همچین روزی رو به چشمش نبینه چون دیگه چشمم حسابی ترسیده.

دخترم تا ساعت 7صبح بیدار بودی و کلی شیر خوردی بعد یه آروغ کوچولو زدی و خوابیدیم. یک ساعت بعد بابایی بیدارم کرد که مامانتو صدا کن آیلین حالش بده حالا دیدم کبودیو از دهنت کف اومده بودو زبونم لال داشتی خفه میشدی.هر چی زدیم تو کمرت نفس نمیکشیدی.ظاهرا شیر بالا آوردی چون سرتو رو به بالا آوردی بودی برگشت داده شده بود تو ریه و دماغت رفته بود.سریع بیمارستان بردیمت تو راه همش میزدیم تو کمرت مامانم بهت تنفس داد تو راه دیگه نفست در اومدو رنگت بهتر شد.خدا تورو دوباره بهمون داد. نمیدونم اگه بابایی به موقع نمی دیدت چی می شد اصلا نمیخوام بهش فکر کنم.

تو بیمارستان ازت خون گرفتن برای زردی.الهی بمیرم اینقدر بی جون شده بودی که دوبار سوزن تو دستت کردن تکون هم نخوردی.چه برسه به گریه.به معنای واقعی همه مون مردیم و زنده شدیم.عزیزم خودت عزیز بودی ولی عزیز تر شدی.همه نگرانتن همه حالشون بد بود.زنده باشی مامانی.داغتو نبینم دردو بلات به جونم.

خیلی روز بدی بود خیلی بد.دیگه میترسیم بزاریمت تنها همش کنارتیم.دیشبم خاله نسرین تا صبح بالا سرت بود ما خوابیده بودیم آخه روز قبلش هیچ کدوممون نخوابیده بودیم.امشبم خودم تا صبح پیشتم مامانی.

دیروز تو بیمارستان فهمیدیم زردی داری ٰگل مامان تو زردی نداشتی اگه داشتی به شدت کم بود ولی متاسفانه به تعطیلات خوردیم و 4روز تعطیل بود واسه همین نه دکتر تونستیم ببریمت نه بهداشت. اگه همون اول بهت فهمیده بودیم با یه بار گلوگز خوردن خوب میشدی.ولی حالا کمی نسبت به اول شدت پیدا کرده بخاطر همین از دیروز داریم مرتب بهت گلوگز میدیم . چون تعطیلات بود و دسترسی به متخصص نداشتیم دکتر عمومی هم گفت بستری کنید و ما نمیخواستیم خودمون دستگاه گرفتیم که زودتر زردیت خوب بشه ولی دلمون نمیاد توش بزاریمت چون زردیت خیلی کمه و دل مامان اذیت میشه.

گل مامان خیلی بچه ی صبوری هستی.همش آرومی فقط برای شیر و پوشک بیدار میشی.زیاد گریه نمیکنی و بیشتر خوابی.فکر کنم دعا و سوره و دوبار ختم قرآنی که برات تو بارداری خوندم واقعا اثر کرده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)